پرینت

۵۶ - تجزیه طلبی، چماقی برای سرکوب برابری طلبان!

تجزیه طلبی، چماقی برای سرکوب برابری طلبان!

همه‌ی آنها که مقابل «تجزیه‌ هراسی» خواهند ایستاد!

بحث تجزیه‌طلبی، آنگونه که در روزهای اخیر مطرح شده است، مصداق مفهوم «وحشت اخلاقی» است. جریانی از اصلاح‌طلبان که این روزها دامن زدن به این موضوع را آغاز کرده‌اند و چهره‌هایی چون سعید حجاریان و محسن کدیور که به این بازی وارد شده‌اند، یک بازی غیراخلاقی، غیرانسانی و ناروا را شروع کرده‌اند.

وحشت اخلاقی به مجموعه‌ای از شیوه‌ها، روش‌ها و استراتژی‌های با هدف ایجاد وحشت گفته می‌شود که یک گروه ذینفع برای سرکوب و کنترل یک اقلیت به کار می‌گیرد. به عنوان مثال وقتی قرار است با مهاجران غیرقانونی در آمریکا برخورد شود، یک هراس و وحشت از مهاجران غیرقانونی (کسانی که از آمریکای جنوبی می آیند) تولید می‌شود. این مهاجران به عنوان افرادی خطرناک، مجرم و خطرناک معرفی می‌شوند. هنگامی که این وحشت اخلاقی از آن گروه اقلیت شکل گرفت، آنگاه راه برای برخوردهای غیرقانونی، سرکوبگرانه و خشونت‌آمیز باز می‌شود. اگر گروه ذینفع توانست وحشت اخلاقی را ایجاد کند، آنگاه قادر خواهد بود که سیاست‌های قهری خود را نیز اعمال کند.

«وحشت اخلاقی» را بار اول استنلی کوهن در سال ۱۹۷۲ مطرح کرد. وحشت اخلاقی مفهومی است که به ما کمک می‌کند تا بفهمیم چگونه ممکن است در برخی جوامع یک نسل کشی تمام عیار اتفاق بیفتد با این وجود اکثریت ساکت بمانند یا با رضایت سر تکان دهند یا خود را به ندانم کاری بزنند؟

مثال واضح بهره‌گیری از مفهوم وحشت اخلاقی را در آلمان نازی می‌بینیم. در آن سالها یهودیان به عنوان یک خطر اجتماعی و به عنوان یک «موجودیت خطرناک»، «حریص» «خائن» و «ضد ملی» معرفی شدند. هنگامی که این تصویر از یهود شکل گرفت و جامعه آن را پذیرفت، آنگاه نازی‌ها قادر بودند هر جنایتی را در حق آنان مرتکب شوند و اکثریت جامعه با آنان همراهی یا سکوت کند. چرا؟ چون آن اقلیت یهود مصداق یک گروه خطرناک معرفی شده بود که کلیت انسجام و وجود جامعه را تهدید می‌کرد. مثال دیگر هراس و وحشت اخلاقی که در جهان امروز رایج است، مفهوم «اسلام هراسی» است. در ابتدا اسلام معادل تروریسم معرفی می‌شود. هنگامی که این مفهوم در اذهان جا افتاد، آنگاه دولت‌های غربی یا اکثریت قادر خواهند که مسلمانان را به عنوان یک اقلیت کنترل و سرکوب کنند.

وحشت اخلاقی، بنابراین، ناظر به شیوه‌ها، استراتژی‌ها و گفتمان‌هایی است که دنبال ایجاد یک تصویر شیطانی، خطرناک، مجرمانه و ترسناک از اقلیت است. با ایجاد این تصویر شیطانی،‌ اعضای گروه ذینفع یا اکثریت بسیج می‌شوند تا یک اقلیت را سرکوب کنند و یا اکثریت را قانع کند تا در قبال عملیات سرکوب سکوت کنند. «وحشت اخلاقی» باعث می‌شود تا اکثریت چشم بربندند تا دولت هر گونه که مایل باشد با اقلیت‌ها برخورد کنند.

«تجزیه هراسی» یکی از مصادیق بارز «وحشت اخلاقی» در ایران است. «تجزیه هراسی» یعنی دامن زدن به این هراس که گروه‌هایی از مردم دنبال تجزیه کشور هستند و ممکن است برخی از نیروهای بیگانه به آنان کمک کنند تا این امر محقق شود. این مدعا عنوان می‌کند که مردم بخش‌هایی از کشور، به دلایل مختلف، به گزاره‌های ذیل رسیده‌اند:

اول اینکه اعتقاد دارند که در ساختار کنونی به آنها ظلم می‌شود. دوم اینکه امیدی به تغییر و بهبود این ساختار تبعیض‌آمیز ندارند. سوم اینکه باور دارند در قالب کشوری مستقل از ایران آینده بهتری برای خود و فرزندانشان وجود خواهد داشت. بنابراین تصمیم گرفته‌اند که در قالب دولت-ملت فعلی ایران باقی نمانند و دنبال تجزیه بروند.

با دامن زدن به گفتمان تجزیه هراسی، اقلیت‌ها (اینجا مردم بومی و قومیت‌ها) نه تنها به عنوان تهدیدکنندگان انسجام جامعه معرفی می‌شوند، بلکه آنها به عنوان همدست نیروهای خارجی به عنوان دشمن جامعه، معرفی می‌شوند.

سئوال اول این است که آیا واقعا چنین گرایشی با گزاره‌های بالا در حال رشد است؟ در فقدان یک روش علمی پاسخ به این سئوال دشوار و بحث برانگیز خواهد بود. اما یحتمل «تجزیه هراسان» شواهدی دارند که دامن زدن به این بحث را آغاز کرده‌اند. فرض کنیم که صحبت‌های تجزیه هراسان جدی است و این گرایش تقویت شده و رشد کرده است.

آنگاه سئوال دیگر -قبل از یافتن راه حل- (به ویژه برای تجزیه هراسان) این است که چرا این اتفاق رخ داده است. این سئوال به ویژه برای آنانی که باور دارند ایران واحدی به هم پیوسته و تاریخی است و مردم ما برای قرن‌های متمادی در کنار هم زندگی کرده‌اند جدی‌تر است. اگر ایران واحدی لم یتجزا به شکل تاریخی بوده، چرا اکنون آنان تصور می‌کنند گروهی از مردم (آنقدر زیاد و یا قوی که موجب هراس شده‌اند) خواستار تجزیه ایران هستند؟ چرا این گرایش شکل گرفته، رشد کرده و به حد هراسناکی رسیده است که اکنون باید مردم را برای مقابله با آن بسیج کنند؟ تجزیه هراسان، اگر می‌خواهند گامی فراتر از خلق یک وحشت اخلاقی بروند، باید به این سئوالات پاسخ دهند. و توضیح دهند چرا این مردم امید خود به ایجاد و شکل گیری یک ساختار عدالت محور در چارچوب و قالب دولت-ملت ایران را از دست داده‌اند و در اندیشه یک ساختار بدیل هستند؟

کوبیدن بر طبل هراس تجزیه‌طلبی بدون پاسخ به سئوالات بالا و حتی گفتگو یا اندیشیدن در این باره، دو فرض را به ذهن متبادر می‌کند که هر دو نشان می‌دهد «تجزیه هراسی» در حال حاضر به عنوان مصداق بارز ایجاد وحشت اخلاقی به کار می‌رود:

فرض اول این است که تجزیه هراسی در ایران برای بسیج اجتماعی و سیاسی استفاده می‌شود. تجزیه هراسان یا می خواهند با ایجاد و بهره‌گیری از این وحشت اخلاقی حکومت را بترسانند تا از تندروی‌های خارجی بکاهد یا می‌خواهند مردم را بسیج کنند تا در کنار حکومت در جنگ محتمل بایستند و یا آنکه دنبال سرکوب اقلیت‌های بومی هستند. در هر سه حالت این شیوه بهره‌گیری از «تجزیه هراسی» کنشی غیراخلاقی، و غیرانسانی است و نتیجه‌ای جز ضربه زدن به اقلیت‌ها در پی نخواهد داشت.

فرض دوم این است که تجزیه هراسان به شکل ناخودآگاه/خودآگاه بر این باور هستند که ایران کشوری شکننده و تجزیه شده است که با زور اسلحه به هم نگه داشته شده است. بنابراین تجزیه‌طلبی گرایشی ذاتی و جوهری است و بنابراین گفتگو درباره «تجزیه‌طلبی» بی معنا و بی نتیجه است. چنین مدعایی، از قضا، به جد توسط برخی تجزیه‌طلبان نیز مطرح می شود. در این فرض نیز «تجزیه هراسی» به مثابه «وحشت اخلاقی» بهره گرفته می‌شود تا گفتگوی سازنده‌ای در خصوص وضعیت مردم بومی صورت نگیرد و کماکان سرکوب و به حاشیه راندن اقلیت‌ها در دستور کار باقی بماند.

از تمامی کسانی که بر آتش هراس تجزیه‌طلبی می‌دمند خواهش دارم که متوجه باشند دامن زدن به این وحشت اخلاقی، بدون التزام به گفتگو درباره آن، برای بسیاری از مردم حاشیه که در حال مبارزه برای حقوق اولیه خود هستند گران تمام خواهد شد. لطفا سنگی را پرت نکنید و در بروید. اگر جدی هستید بایستید تا با هم گفتگو کنیم.

آنانی که دنبال خلق این وحشت اخلاقی هستند، متوجه باشند که «تجزیه‌طلبی» مانند برچسب‌های «محاربه»،‌ «تروریسم» و «اقدام علیه امنیت ملی»، عبارتی غیر روشن، مبهم، پر هراس، و نفس خفه کن است. وقتی کسی را به آن متهم می‌کنند،‌ از هستی ساقط می‌شود. به یکباره تمام قوانین اجتماعی و مدنی درباره او ساقط می‌شود. او یک استثنا می‌شود که می‌توان هر گونه با او برخورد کرد. این چنین برچسبی مجاز نیست. اگر هم مجاز باشد (که نیست) اولا تشخیص آن بر عهده قوه قضاییه عادل است و البته قبل از آن باید توسط نهادهای عادل دیگر و به شکل جمعی به شکل روشن تعریف شود. که هر دو شرط وجود ندارند.

از سال گذشته تا کنون تعداد زیادی از جوانان عرب بازداشت شده‌اند. لیست نام بازداشت شدگان را منتشر کرده‌ام. اما جامعه مدنی ایران در این باره ساکت است. حتی خبری منتشر نمی‌کند. یک دلیل آن در همین هراس تجزیه‌طلبی است. این برچسب «تجزیه‌طلبی» و «امنیتی» اینقدر قانع کننده و هراس افکن است که کسی حتی مایل نیست به این بازدداشت شدگان فکر کند.

برای یک کنشگر سیاسی منصف سئوال این است که تجزیه‌طلبی چیست؟ آیا در حال رشد است؟ و اگر بلی، چرا در حال رشد است. و او به عنوان یک فرد مخالف تجزیه‌طلبی چه می‌تواند بکند که جلوی روند تجزیه‌طلبی را بگیرد. پاسخ این سئوالات در بسیاری از احیان به دفاع از اقشار مظلوم حاشیه منجر خواهد شد. وقتی یک فارس از تهران در کنار یک عرب اهوازی ایستاد تا با ظلم بجنگند آنگاه امید به باهم بودن بالا می رود ولی وقتی نوشته‌ها و تحلیل‌های مرکزگرایان به گراهای امنیتی ختم می‌شود و سکوت در برابر ظلم،‌ آنگاه آنها تنها دنبال خلق وحشتی هستند که به سود یک گروه ذینفع است.

آخر اینکه، اگر شمای اصلاح‌طلب، شمای آزادی‌خواه، شمای دموکراسی‌طلب توان پاسخگویی به ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی در حاشیه کشور را ندارید، اگر نمی‌توانید با آن کولبر کرد همدردی کنید، اگر نمی‌توانید با آن کشاورز عرب همصدا شوید، اگر نمی‌توانید با آن خانواده آواره بلوچ همدردی کنید،‌ اگر نمی‌توانید صدای زندانیان سیاسی مردم بومی باشید، آنگاه از این اقشار فرودست برای بسیج اجتماعی و سیاسی بهره نگیرید. لطفا گرا و مشروعیت به نهادهای امنیتی و قضایی که مطالبات اولیه این مردم را با همین برچسب‌ها سرکوب می‌کنند ندهید. لطفا به این وحشت اخلاقی دامن نزنید.

نویسنده: عقیل دغاقله
منبع مطلب بر گرفته از سایت:
https://bit.ly/3FSYp6U